به گزارش سرویس استان های خبر گزاری حوزه، معظم له در ادامه سلسله مباحث اخلاقی خود در مسجد حکیم اصفهان به تشریح مراتب دیگر علت غایی عبادات پرداختند.
ایشان مقام شکرو وفا؛ عشق و محبّت و مقام عنداللّهي را از دیگر مراتب اخلاص در عبادت عنوان کرد ه و تاکید کردند:حکايتهاي قرآني و روايي، مبيّن آن است که با صبر و گذشت و با تلاش و طي کردن مراتب و منازل اخلاص، ميتوان به مراتبي دست يافت که تالي تلو معصوم شد.
متن سخنان معظم له در پی می آید:
بِسْمِاللَّهِالرَّحْمنِالرَّحيم
«رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي»
همانطور که در بخش اوّل اين گفتار اخلاقي بيان شد، هدف و علّت غايي اعمال و به خصوص علّت غايي عبادات در هفت مرتبه طبقه بندي ميشود که عبارتند از: مرتبۀ اوّل: سعادت دنيوي؛ مرتبۀ دوّم: ترس از عذاب؛مرتبۀ سوّم: شوق بهشت؛مرتبۀ چهارم: حيا از خداوند؛ مرتبۀ پنجم: مقام شکر و وفا؛ مرتبۀ ششم: عشق و محبّت و مرتبۀ هفتم: مقام عنداللّهي :در بخش اوّل اين گفتار اخلاقي، شرح مراتب اوّل تا چهارم اخلاص منتشر شد و در اين بخش(بخش پاياني) به شرح ساير مراتب اخلاص پرداخته ميشود.
عبادت های انسان باید از سر شکر گزاری باشد
پنجمين مرتبه از مراتب اخلاص، مقام شکر و وفا است که به خواص جامعه مربوط ميشود. در اين مرتبه، انسان به خاطر شکرگزاري از پروردگار متعال عبادت ميکند و اعمال صالح او، از روي وفاداري به حق تعالي صورت ميگيرد. به عبارت ديگر، افرادي که به اين مرتبه صعود ميکنند، چون انسانهاي با وفا و شکرگزاري هستند، نماز شب ميخوانند يا به سختيهاي عبادت تن در ميدهند و آن را بر خود هموار ميکنند و اموال خود را به اين جهت که عطاي خداوند است، انفاق مينمايند. قرآن کريم ميفرمايد: «وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذي آتاكُمْ»[1]
اين افراد از علم خود به ديگران ميآموزند، چون زکات علم، نشر و گسترش آن است.[2] روزه ميگيرند، چون شکر سلامتي بدن در روزه گرفتن است. آنان، با اهتمام و توجّه به صفت شکر و وفا، خود را ملتزم به انجام نيکيها و دوري از زشتيها ميکنند و هدف ايشان در تقيّد به ظواهر شرع، تشکّر کردن از حضرت باريتعالي است.
اين مرتبه از اخلاص نيز بسيار عالي است و از درجات بالاي اخلاص به شمار ميرود.
از پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» سؤال شد که چرا اين همه عبادت ميکنيد و خود را به زحمت مياندازيد و با آنکه آمرزيده شدهايد، باز از خداوند طلب آمرزش و مغفرت مينماييد؟ حضرت فرمودند: «أَ لا أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً»[3] وقتي خداوند اين همه نعمت به من ارزاني داشته است، آيا من نبايد شکر نعمتها را بهجا آورم؟ عبادتهاي من به خاطر آن است که انسان شاکري باشم.
اين مرتبه به اندازهاي اهميت دارد که پيغمبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» براي آن خود را به زحمت ميانداختند و چنان عبادت ميکردند که پاهاي مبارکشان ورم کرد و آيه نازل شد: «طه، ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى»[4]
اميرالمؤمنين% ميفرمايند: «إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَار»[5] گروهى خدا را به اميد بخشش و عطا پرستش كردند، كه اين پرستش بازرگانان و تجّار است، و گروهى او را از روى ترس عبادت كردند كه اين عبادت بردگان است، و گروهى خدا را از روى سپاسگزارى پرستيدند و اين پرستش آزادگان است.
تقسیم محبت از نظر اهل دل
وقتي انسان نيّت دروني خود را براي خداوند متعال خالص گرداند، محبّت الهي در وجود او ريشه ميدواند و عشق و محبّت به خداوند رحمان، در قلب و سراسر وجود او متجلّي ميشود. بنابراين بالاترين لذّت او آن است که نماز بخواند و به هرطريقي راهي براي ارتباط بيشتر با پروردگار عالم بيابد.
اهل دل، محبت را به چهارده قسم تقسيم کردهاند. مرتبۀ چهارم و پنجم آن، عشقهاي مجازي است. اما اگر کسي به اندازۀ مرتبۀ اول، يعني به اندازۀ دوست داشتن فرزند نيز خداي سبحان را دوست داشته باشد، از کارهاي حکيمانۀ الهي لذّت ميبرد.
در عشقهاي مجازي، جلب نظر معشوق و حرف زدن با او، آرزوي عاشق است و بالاترين لذّتها براي عاشق، ملاقات معشوق ميباشد. در عشق حقيقي الهي ـ که معشوق حقيقي خداست ـ نيز به همين صورت است. عاشق لحظهشماري ميکند تا وقت نماز فرابرسد و با معشوق خود به مکالمه و معاشقه بپردازد. نيمههاي شب و سکوت و خلوت آن را براي ارتباط بيشتر و بهتر با معشوق در نظر ميگيرد و لذّت عبادت، براي او از شيريني خواب، گواراتر است.
«تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ»[6]
انسان وقتي معشوق حقيقي، يعني خداوند متعال را يافت، دو رکعت از نماز شب خود را با دنيا و آنچه در دنياست معاوضه نميکند. به همين علّت پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» ميفرمايند: «لَرَكْعَتَانِ فِي جَوْفِ اللَّيْلِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا»[7]
انسانِ عاشق، در هر راه و کاري که قدم ميگذارد، جلب نظر معشوق را در نظر دارد و به جز خواست معشوق چيزي نميخواهد.
اين درجه و مرتبه از اخلاص، بسيار بالاست و افراد خاصّي از اهل دل به آن نائل ميشوند. شايد بتوان گفت کسي، خود به خود به آن نائل نميشود، بلکه بايد خداوند آن را به انسانها عنايت کند. البته زمينهسازي و تهيۀ مقدّمات براي نيل به اين مقصود در دست خود افراد است، ولي کشف حقيقت اين مقام و دستيابي به آن، نيازمند توفيقي الهي و از جانب خداوند تبارک و تعالي است. اراده و خواست خداي سبحان باعث ميشود تا آتش عشق و محبّت در قلبها شعلهور شود و انسان به قرب پروردگار خود نزديک ميکند.
تا که از جانب معشوقه نباشد کششي کوشش عاشق بيچاره به جايي نرسد
مقام عنداللّهي خاص اهل بیت(ع) است
مرتبۀ هفتم اخلاص، واالاترينِ مرتبه و درجۀ اخلاص است که معمولاً نصيب افراد عادي نميشود. اين مرتبه، مختصّ اهل بيت «سلاماللهعليهم»، برخي از انبياء و خلاصه بزرگاني است که تالي تلو معصوم هستند؛ زيرا محرّک و هدف اصلي هر عمل و عبادتي، در اين مرتبه از اخلاص، هيچ چيز و هيچکس جز خود خداي سبحان نيست و رسيدن به چنين مقامي بسيار مشکل است.
حضرت علی ع خدارا چگونه عبادت می کرد
حضرت علي«سلاماللهعليه» که از والاترين و برترين مرتبۀ اخلاص برخوردارند، ميفرمايند:«مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نَارِكَ وَ لَا طَمَعاً فِي جَنَّتِكَ لَكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُك»[8]
پروردگارا من تو را براي ترس از جهنّم يا شوق و طمع بهشت عبادت نميکنم، بلکه تو را شايسته و لايق عبادت ديدم، پس به پرستش و عبادت تو پرداختم. تو ربّ، خالق و مولاي من هستي و من مربوب، مخلوق و عبد تو، لذا جايگاه من نسبت به تو، باعث ميشود که تو را بپرستم و تو را سزاوار پرستش بيابم. نماز خواندن و عبادت من تنها براي اين نيست که به تو عشق دارم يا ميخواهم شاکر باشم و يا از تو حيا ميکنم، بلکه تو را شايستۀ عبادت يافتهام.
کسي نبايد تصوّر کند که اين اوج مقام اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» است، بلکه اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» بالاتر از اينها هستند و اين کلمات، پيامي براي شيعيان و پيروان ايشان است. اگر اين جمله را انشائي معنا کنيم، اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» ميفرمايند که اي شيعيان، بايد چنين باشيد. البته به اين راحتي کسي نميتواند چنين ادّعايي کند، امّا از شيعيان اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» کساني هستند که اين جمله در مورد آنان صدق ميکند.
گاهي ممکن است به صورت لحظهاي، چنين حالاتي براي برخي از انسانها ايجاد شود، مانند کسي که در دريا در حال غرق شدن است و دست خود را از همۀ اسباب مادي کوتاه ميبيند و تنها به خداوند توجّه پيدا ميکند، ولي تداوم و وجود هميشگي آن در انسانهاي معمولي بسيار نادر است.
به هر حال، وقتي انسان با تلاش فراوان و صبر و استقامت به اين مقام برسد، اعمالش به طور صددرصد مرضيّ پروردگار عالم خواهد بود و تمامي اعمال خود را فقط و فقط براي کسب رضاي خداوند سبحان به انجام ميرساند. چنين افرادي با صبر و تلاش، معرفت خود را به کمال ميرسانند و همه چيز به جز رضاي پروردگار را از اهداف و نيّتهاي خود حذف ميکنند.
بالا ترین مرتبه اخلاص وراه رسیدن به آن
اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» در نهج البلاغه دربارۀ اجتناب از گناه ميفرمايند: به خدا قسم اگر دنيا و آنچه در دنياست به من بدهند و بگويند مرتکب يک گناه، به اندازۀ گرفتن پوست جو از دهان مورچهاي شوم، چنين نخواهم کرد.
«وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ»[9]
اين عبارت و امثال آن، تعريف از خود نيست و آن حضرت نميخواهند اخباري از احوالات خودشان بدهند، اميرالمومنين«سلاماللهعليه» بالاتر از اين تعارف و گفتارها هستند، بلکه ميخواهند بفرمايند شيعيان من بايد چنين باشند و اينگونه به مقام عبوديّت برسند. اميرالمومنين«سلاماللهعليه» از شيعيان خود ميخواهند که دنيا و آنچه در دنياست را با يک گناه کوچک عوض نکنند و در عبوديّت خود به مرتبهاي برسند که مقام تسليم داشته باشند و واقعاً بگويند: «أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمينَ».
اين مرتبه، بالاترين درجات خلوص است و دسترسي به آن براي عموم افراد، بسيار سخت و مشکل و حتّي بعيد است. آنچه از اين مرتبه ميدانيم آن است که تنها کساني مانند اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» و حضرت زهرا«سلاماللهعليها» و ائمّۀ طاهرين«سلاماللهعليهم» و شيعيان واقعي همچون حضرت ابراهيم«عليهالسّلام» ميتوانند چنين ادّعا کنند. ولي به هرحال براي رسيدن به اين مرتبۀ عظيم، بايد تلاش کرد تا با طي منازل سير و سلوک، مقام عنداللّهي حاصل شود. زيرا آدمي براي خدا آفريده شده است و هدف غايي خلقت انسان، رسيدن به مقام عنداللّهي است؛ همانگونه که به حضرت موسي«عليهالسّلام» خطاب شد:«وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسي»[10] اي موسي! تو را براي خودم خلق کردم.
اهل بيت«ع»، قهرمان اخلاص حقيقي
همانطور که بيان شد، اوج اخلاص در سيرۀ اهل بيت«سلاماللهعليهم» و به خصوص حضرت علي«سلاماللهعليه» به وضوح ديده ميشود. اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» در دعاي روحبخش و ملکوتي کميل ـ که روح عبادت خالصانه در آن دعا متجلّي است ـ ميفرمايند:«فَهَبْنِي يَا إِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ مَولاي و رَبّي صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِكَ فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِكَ... فَبِعِزّتِكَ يَا سَيّدي وَ مَولايَ أقْسِمُ صَادِقًا لَئِن تَرَكتَنِي نَاطِقاً لَأضِجَّنَّ إلَيكَ بَينَ أَهْلِهَا ضَجِيجَ الآمِلينَ وَ لَأصْرُخَنَّ إلَيكَ صُراخَ المُسْتَصرِخينَ وَ لأبكيَنَّ عَلَيكَ بُكاءَ الفَاقِدينَ وَ لَأناديَنَّكَ أيْنَ كُنتَ يَا وَليَّ المُؤمِنينَ يَا غَايَةَ آمَالِ العَارِفينَ يَا غِياثَ المُستَغيثينَ يَا حَبيبَ قُلوبِ الصّادِقينَ وَ يَا إلَهَ العَالَمينَ»[11]
خداوندا! اگر مرا با گناهکاران و دشمنان خود به جهنّم بيندازي، حق داري. گيرم که من بر آتش سوزان جهنّم ميتوانم صبر کنم، ولي بر دوري و فراق تو چگونه طاقت آورم؟ پروردگارا به تو قسم ميخورم اگر زبان من در جهنّم گويا باشد، در ميان اهل آن، تو را صدا ميزنم و از دوري و فراق تو گريه و ناله ميکنم ...
همچنين آن حضرت در مناجات ماه شعبان خود ميفرمايند: اگر مرا به جهنّم بفرستي، به اهل جهنّم ميگويم که تو را دوست دارم.«وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِي النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّي أُحِبُّكَ»[12]
امام حسین ع مصداق مقام عند اللهی است
قرآن کريم يکي از مصاديق مقام عنداللّهي را امام حسين«سلاماللهعليه» تعيين ميکند. امام حسين«سلاماللهعليه» در روز عاشورا همۀ هستي خود، اموال، خانواده و جان خويش را فقط و فقط در راه کسب رضاي الهي تقديم کردند، به همين علّت به ايشان خطاب ميشود: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ، ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً ، فَادْخُلي في عِبادي ، وَ ادْخُلي جَنَّتي»[13]
اي صاحب نفس مطمئنّه! اي حسين! بهشت عدن و رضوان براي تو کوچک است، تو نزد خودم و در بهشت خودم بيا. اين مقام عنداللّهي براي کساني است که هم خداوند از ايشان راضي است و هم آنان از خداوند راضي هستند. امام حسين«سلاماللهعليه» در روز عاشورا هرچه به لحظات شهادت نزديک ميشدند، از شوق وصول هدف و لقاي الهي برافروختهتر شده و خود را براي آن آماده ميساختند.
معناي حقيقي مقام عنداللّهي که والاترين مرتبه از اخلاص است را هيچکس جز درککنندگان حقيقي آن نميدانند و به جز مخلصين حققيقي، کسي لذّت آن را نخواهد چشيد: «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ»[14]
رابطۀ مقام تسليم و مرتبۀ هفتم اخلاص
مقام تسليم، انسان را به مرتبۀ هفتم خلوص ميرساند. توضيح اينکه وقتي هيچ چيز و هيچ کسي جز خداوند در نظر انسان نباشد و به اطاعت و عبادت محض براي خداوند سبحان بپردازد و به عبارت ديگر بدون هيچ چشم داشت و توقّعي تسليم حق تعالي باشد، به مقام تسليم رسيده است و در پي آن از مرتبۀ هفتم اخلاص برخوردار ميگردد.
مقام تسليم و اخلاص حضرت ابراهيم«ع»
حضرت ابراهيم«عليهالسّلام» تسليم محض خداوند تعالي بود. قرآن کريم، در آيات مختلفي، تأکيد دارد که حضرت ابراهيم را بهتر به مسلمانان بشناساند. مثلاً در بيان برخورداري ايشان از مقام تسليم ميفرمايد:«إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمينَ»[15]
خداوند فرزندي به حضرت ابراهيم«عليهالسّلام» عطا فرمود و حکمت و مصلحت الهي اقتضاء کرد که آن فرزند را به همراه مادرش به سرزمين خشک و بيآب و علف مکّه ببرد و در آنجا بگذارد و برگردد. هنگام بازگشت، هاجر به حضرت ابراهيم«عليهالسّلام» گفت: ما در اينجا تنها و بيآب و توشه چه کنيم؟ حضرت ابراهيم«عليهالسّلام» فرمود: شما را به خدا ميسپارم. چندسالي طول کشيد و با تلاشهاي حضرت اسماعيل و هاجر، مکه به آباداني گراييد. پس از آن، خداوند متعال به حضرت ابرهيم«عليهالسّلام» دستور داد به مکّه برود و با کمک حضرت اسماعيل که در آن هنگام به سن رشد رسيده و نوجوان رعنايي شده بود، کعبه را بنا کنند.
حضرت ابراهيم«عليهالسّلام» با کمک حضرت اسماعيل و البته با خرق عادت و کمک از عالم غيب، کعبه را ساختند. سپس به حضرت ابراهيم«عليهالسّلام» خطاب شد: اعمال حج را به جا آور. هنگام انجام اعمال حج، نوبت به قرباني رسيد و خداوند متعال دستور داد که بايد فرزندت اسماعيل را قرباني کني. حضرت ابراهيم«عليهالسّلام» قبول کرد. در اين هنگام وسوسههاي شيطان براي فريب ابراهيم، اسماعيل و هاجر«عليهمالسّلام» شروع شد. امّا هيچکدام توجّهي به اين وسوسهها نداشتند. وقتي اسماعيل را به قربانگاه آوردند، چاقو گلوي او را نبريد و خداوند به پدرش خطاب کرد: «قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا»[16] آفرين، خوب از اين امتحان بيرون آمدي و در آن موفّق شدي.
همۀ اين موفقيّتها، از مقام تسليم حضرت ابراهيم «عليهالسّلام» سرچشمه ميگيرد که به حق فرمود: «أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمينَ».
حضرت ابراهیم شیعیه امیر المومنین بود
نکتۀ ديگري که بايد در خصوص حضرت ابراهيم«عليهالسّلام» مورد توجه قرار گيرد، اين است که قرآن کريم، ايشان را يکي از شيعيان اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» معرّفي ميکند: «وَ إِنَّ مِنْ شيعَتِهِ لَإِبْراهيمَ»[17]
وقتي حضرت ابراهيم«عليهالسّلام»، حضرت علي و ائمّه«سلاماللهعليهم» را با آن مقامات نوراني ديد و متوجّه حضور شيعيان ايشان در اطرافشان گرديد، از خداوند خواست که از شيعيان ايشان قرار گيرد. خداوند متعال نيز دعاي او را مستجاب کرد و ابراهيم«عليهالسّلام» را از جمله شيعيان اميرالمؤمنين قرار داد.[18]
اخلاص آسيه، همسر فرعون
آسيه همسر فرعون، خدمات زيادي به دين و پيامبر خدا، حضرت موسي«عليهالسّلام» کرد و در اين راه تلاش فراواني نمود. در دوران طفوليّت حضرت موسي«عليهالسّلام» خدمات و محبّتهاي فراواني به ايشان کرد و پس از رسالت، به آن حضرت ايمان آورد. قبل از آن نيز به مظلومين و مستضعفين از بنياسرائيل بسيار کمکرساني و خدمت ميکرد. وقتي فرعون از جريان ايمان قوي وي مطّلع شد، دستور داد او را روي تختۀ بزرگي با ميخ بکوبند و با شکنجه ايشان را اعدام کنند.
قرآن کريم جملۀ بسيار زيبا و بلندي را از قول آسيه نقل ميکند که وقتي به جرم ايمان به خداوند متعال و طرفداري از حضرت موسي«عليهالسّلام» و کمک به مظلومان به دار مجازات و شکنجه آويخته شد، با پروردگار خود گفت:
«رَبِّ ابْنِ لي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّني مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّني مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ»[19]
آسيه اينگونه نجوا ميکند که: پروردگارا در بهشت، خانهاي به من عنايت کن که در کنار خودت باشد! مرا از ظلم فرعون و فرعونيان نجات بده، امّا نه براي رفتن به بهشت و يا کسب پاداش و ثواب، بلکه براي اينکه به نزد تو و در کنار تو بيايم.
براي اين افراد، بهشت منهاي خداوند، به معناي جهنّم است و بدي جهنّم براي ايشان، به خاطر دوري از خداست نه آتش و عذاب سخت آن!
اين حکايتهاي قرآني و روايي، مبيّن آن است که با صبر و گذشت و با تلاش و با طي کردن مراتب و منازل اخلاص، ميتوان به چنين مراتبي دست يافت و با نيل به مقام عنداللهي، تالي تلو معصوم شد.
پينوشتها
1. نور / 33
2. غرر الحکم و دررالکلم، ص 44: «زَكَاةُ الْعِلْمِ نَشْرُه»
3. الکافي، ج 2، ص 95
4. طه / 2-1
5. نهج البلاغه، حکمت 237
6. سجده / 16
7. علل الشّرائع، ج 2، ص 363
8. بحارالأنوار، ج 67، ص 186
9. نهج البلاغه، خطبه 224
10. طه / 41
11. مصباحالمتهجّد، ص 847
12. بحارالأنوار، ج 91، ص 98
13. فجر / 30-27
14. سجده / 17
15. بقره / 131
16. صافات / 105
17. صافات / 83
18. تأويل الآيات، ص 485.
19. تحريم / 11